اخرین اذان
اخرین اذان
اورا تبعید کردند,چون به نشانه ی اعتراض به خواسته ی ان ها تن نداد.اما وقتی پیامبر را در خواب دید,که از اوشکایت می کند که چرا به زیارتش در مدینه نمی رود(١),به سمت مدینه حرکت کرد.وقتی حضرت زهرا(س) شنید که او به مدینه امده از او خواست بار دیگر به یاد دوران حضور پیامبر اذان بگوید.بلال را می گویم...
شروع به اذان کرد:الله اکبر الله اکبر...فضای عجیبی همانند زمان حضورپیامبر در مدینه به وجود امد.صدای گریه از مدینه بلند شد.حضرت زهرا(س)با گریه های فروان تلاش کرد غیرت دینی خاموش شده ی مردم را احیا کند,اما دریغ از جوشش غیرتی!
وقتی بلال به اشهد ان محمدا رسول الله رسید,حضرت با ناله ای از هوش رفت,گفتند به بلال بگویید ادامه ندهد,زهرا دارد جان می دهد.زهرا(س)بارها جان داد برای احیاء جان ها,اما افسوس که چشم ودلی بیدار نشد.
پی نوشت:اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۸۵.
(١) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۵۷